خبرهای یک ماهی که گذشت
سلام عزیز مامان خوبی؟خوشی؟سلامتی؟ خب خداروشکر منم خوبم مرسی. مگه میشه وقتی تو دائم تو فکر منی بد باشم عزیزم دیدی این ماه چه زود گذشت ؟؟؟؟؟؟؟ بذار برا ت بگم از اتفاقهایی که افتاد: 10 ام تولد مامان جون (مامان من ) بود و من همون روز فهمیدم عمه شما یه نینی 2ماه داره روز مادر هم رسید و بابایی برام یه تونیک خوشمل گرفت و 50 پول داد و گفت یه چیز دیگه هم به انتخاب خودت برات میگریم از اونجاییکه خانمها به طلا علاقه بسیاری دارن منم گفتم بریم طلا بگیریم اما از چیزی خوشم نیومد حالا باید یه روز بعد سبک شدن درسها بریم بگردیم ببینم چی خوشم میاد برای روز مرد هم من برای بابایی از دروازه دولت کفش خ...
نویسنده :
مامان نینی
18:20